در بلندترین شب سال، وقتی تاریکی، چون پتویی سرد بر جهان افتاده بود، مردمان گرد آتش نشستند.
دل هایشان لرزان، چشم هاشان در انتظار سپیده.
در سکوت آن شب، بر آب خاموش، نیلوفری شکفت...
و از دل گل برگهای نورانی اش، میترا برخاست - الهه ی خورشید- راستی و بیداری.
با نفس او، تاریکی آرام عقب نشست، سپیده از پشت کوه ها پر کشید، و خورشید، دوباره چشم گشود. از آن پس، مردم هر سال در شب یلدا می دانند و می گویند : " نور ، از دل تاریکی زاده می شود..."