میگویند جزیرهای هست،جایی میان آتش و نمک،که هر سنگ آن، رنگ دارد و هر غروبش، شعر میسراید.
و در دل آن، خانهای هست – نامش ماجرا.نه تنها اقامتگاه، که دروازهای به درون قصهها.
روسری “سرمهی هرمز” از آنجا آغاز میشود.نقشها برگرفته از دیوارهای رنگین ماجرا،و طرحهایی که زنان جزیره، با حنای سوزان بر دست نقش زدهاند؛نقوشی که نه صرفاً زیور، که روایتاند؛روایت خاک، خورشید، و زن.
خطوط قرمز و طلایی این روسری،از بافت خاک سرخ هرمز برخاستهاندو حنای حکشده بر انگشتان،سفر را از پوست به پارچه آوردهاند.
این روسری، تنها پوشیدنی نیست؛قصهایست که تن میپوشد،چون زنی که از جزیره برخاستهو ماجرا را با خود به جهان آورده است.